سرمقاله‌های روزنامه‌های ۱۳ آذر

همشهری آنلاین: تمدید تحریم‌های آمریکا علیه ایران، موفقیت در اوپک و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۱۳ آذر- جای گرفتند.
  • دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت 12:9

روزنامه شرق در ستون سرمقاله اش با تیتر« بوی خوش نفت»نوشت: روزنامه شرق، ۱۳ آذر

نفت سیاسی‌ترین کالای جهان است و در ایران هم نفت بیش از هرجای دیگر سیاسی است. گاه با محمد مصدق بوی استقلال‌طلبی می‌دهد، گاه با احمدی‌نژاد بوی حیف‌و‌میل، یا با رضاشاه و پسرش بوی توسعه قهری. بی‌تردید نفت ازجمله کالاهای اقتصادی است که به‌هیچ‌‌وجه قابل واگذاری به مکانیسم بازار نیست، خاصه در ایران که درصد بالایی از بودجه کشور با احتساب قیمت نفت بسته می‌شود و این کالا را بیش از پیش حیاتی و سیاسی می‌کند. از دیرباز این‌گونه بوده است؛ زمانی که ابوالحسن ابتهاج با حمایت قاطعانه شاه سازمان برنامه‌وبودجه را بنیان گذاشت، به ساماندهی پول نفت که رسید، حباب بختش ترکید و شاه تصمیم گرفت نفت را در اختیار نخست‌وزیری وقت، منوچهر اقبال قرار دهد. شاه هرگز تمایلی به داشتن «دولتی در درون دولت» نداشت؛ ازاین‌رو انتقال اختیارات و مسئولیت‌های رئیس سازمان برنامه به نخست‌وزیری بیانگر این نکته بود که شاه می‌خواهد کنترل برنامه‌ریزی و توسعه اقتصاد ایران را خود در دست داشته باشد. شاه می‌دانست ایران کشور ژئوپلیتیک نفتی است. مرز آبی طولانی در جنوب و مرز خاکی وسیع در شمال با همسایگانی که صاحب نفت و گاز فراوان‌اند، به ایران موقعیت ویژه‌ای داده است.

نفت، ابوالحسن ابتهاج را از عرش به فرش انداخت. او در ٢٥ بهمن ١٣٣٨ نامه‌ای به شاه نوشت و بر استعفای خود که پیش‌تر داده بود تأکید کرد. شاه تصمیم قطعی‌اش را برای موافقت با استعفای ابتهاج در آخرین دیدارش در ٢١ بهمن ١٣٣٨ گرفته بود. دیداری که با وساطت حسین علاء صورت گرفته بود و پس از این دیدار شاه و ابتهاج به مدت ١٨ سال همدیگر را ملاقات نکردند. ابتهاج در خاطراتش می‌نویسد: «من مطالبی را که طی سال‌ها در مورد اینکه حق نداریم درآمدهای نفتی را در مواردی غیر از پروژه‌هایی که زندگی روزانه مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد مصرف کنیم به شاه گفته بودم، برایش تکرار کردم. سپس اضافه کردم که اگر ما مجبور باشیم بین مخارج نظامی و توسعه یکی را انتخاب کنیم، مانند گذشته بی‌درنگ توسعه را انتخاب خواهیم کرد. اگر درآمدهای نفتی را به‌درستی با ازخودگذشتگی برای تغییر در شرایط زندگی مردم مصرف کنیم و مردم ایران هم دریابند که مردانی وجود داشته‌اند که مصمم به بهبود شرایط زندگی آنها بوده و با حسن‌نیت، درستکاری و فداکاری کامل تلاش کرده‌اند، نه‌فقط شرایط مادی ایران و نیز روش زندگی میلیون‌ها نفر از مردم دگرگون خواهد شد، بلکه برای تغییر شرایط نیازی به نیروی نظامی نخواهیم داشت.

مردم ایران باید از ما پشتیبانی کنند، نیرویی که از هر نیروی نظامی برای کشور مهم‌تر است», هیچ دولتی حتی دولت‌های انقلابی چون دولت هاشمی، احمدی‌نژاد و روحانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند، بلکه آنان بیش از هر دولتی به مردم وابسته و مستظهرند. اگر سیاست ایران منهای نفت معنایی ندارد، دولت‌های انقلابی هم بدون مردم معنا ندارند. اینک که دولت حسن روحانی در ادامه‌ موفقیت‌های بین‌المللی پس از برجام به دستاوردهای بزرگی در اوپک نایل آمده، ناگزیر است به انتظارات مردم پاسخی درخور بدهد. اوپک بالاخره پس از هشت سال اقدام به کاهش تولید نفت کرد. این اقدام موجب می‌شود تا قیمت نفت خام افزایش یابد و چون ایران، لیبی و عراق از این قاعده مستثنی هستند و حتی ایران می‌تواند نفت خود را ٩٠هزار بشکه در روز افزایش دهد. بی‌شک درآمد ١٠ میلیارددلاری سالیانه حاصله از این فروش می‌تواند تغییری جدی در وضعیت اقتصادی دولت بدهد، پس انتظار گشایشی در وضعیت مردم دور از انتظار نیست. بی‌دلیل نیست که وزیر نفت ایران با مخالفان داخلی خود با اعتماد‌به‌نفس بیشتری حرف می‌زند: «در چندین‌ماه گذشته کشور بر این حرف ایستاد که ما باید به شرایط قبل از تحریم بازگردیم و در اوپک نیز ما بر این حرف ایستادیم که باید سهم ایران از بازار پس گرفته شود. برخی هم در داخل به این موضوع انتقاد کردند و حتی کاریکاتور من را با عنوان مفت‌فروش کشیدند. اما ما موفق شدیم سهم خود را از بازار نفت پس بگیریم».

بی‌تردید این سخنان بیش از آنکه بیانگر موفقیتی اقتصادی باشد که هست، موفقیتی سیاسی را به رخ می‌کشد؛ اما نباید فراموش کرد که براساس اعلام اوپک طی هشت سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد ایران از طریق صادرات نفت ٥٧٨ میلیارد دلار درآمد داشته است؛ یعنی طبق آمارهای منتشرشده، درآمد هشت‌ساله نفتی دولت احمدی‌نژاد بیش از دولت‌های سال ١٣٦٠ تا ١٣٩٢ بوده است.

شاید بتوان گفت دولت روحانی دوره تازه‌ای را آغاز کرده است. با اقدام اوپک اعتمادبه‌نفس به کابینه بازمی‌گردد؛ اعتمادبه‌نفسی که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تا حدودی از دست رفته بود. از سوی دیگر مخالفان نیز درصدند این موفقیت را تخفیف داده یا آن را نادیده انگارند. هرچه باشد، دولت روحانی به اثبات رسانده که در ادامه دیپلماسی هسته‌ای اینک در زمینه دیپلماسی نفتی نیز موفقیتی دیگر به ارمغان آورده است. اگر کاهش قیمت نفت برای روسیه و عربستان صرفه اقتصادی دارد، برای دولت ایران هم صرفه اقتصادی و هم اهمیت سیاسی دارد. براساس تحلیل کارشناسان نفتی، عربستان چاره‌ای جز پذیرش کاهش قیمت نفت نداشته و ناگزیر تن به اقتصاد منهای سیاست داده است. روسیه نیز در افزایش ١٠ دلاری قیمت نفت در هر بشکه به‌مراتب بیش از افزودن ٣٠٠ هزار بشکه به تولید آن کشور با قیمت ٤٠ دلار در هر بشکه سود خواهد برد. بر کسی پوشیده نیست که این ٣٠٠ هزار بشکه در اقتصاد روسیه آب‌باریکه‌ای بیش نیست.

اما در ایران اوضاع کمی فرق خواهد کرد. مقامات ایرانی پس از این، بیش از آنکه به جنبه اقتصادی این موفقیت اشاره کنند، که خواهند کرد، به این موفقیت سمت‌وسوی سیاسی می‌دهند تا منتقدان و مخالفان دولت را هرچه‌بیشتر وادار به عقب‌نشینی کنند. خاصه آنکه چیزی به انتخابات دوره دوم ریاست‌جمهوری باقی نمانده است و این موفقیت در کشاندن مردم پای صندوق رأی و تجدیدمیثاق دوباره با دولت روحانی بی‌تأثیر نخواهد بود.

از این پس دولت روحانی در مواجهه با منتقدان دست‌بالا را خواهد داشت، البته دست‌بالایی که بسیار شکننده است. چون اعضای اوپک به‌خصوص غیراوپکی‌ها همواره ثابت کرده‌اند که به منافع خودشان بیش از هرچیز دیگر می‌اندیشند و در موقع لزوم عهدشکنان قابلی هستند. با این اوصاف، چنان‌که نیویورک‌تایمز نیز گزارش داده است، این اتفاق رویداد بزرگی است و اگر کوچک به نظر می‌رسد، به این دلیل است که شاید کشورهای غیراوپک مانند روسیه کاهش تولید نفت را رعایت نکنند، کشورهایی که سابقه خوبی در پیروی از توافقات اوپک ندارند. به هر تقدیر نفت، دست‌کم در تاریخ ما کالایی سیاسی بوده و هست و امروز نیز با توافق اخیر دوباره به صحنه سیاسی بازگشته است، چه‌بسا دولت روحانی در آستانه انتخابات پیش‌رو، این گشودگیِ مقطعی را در جهت گشودگی سیاسی و اقبال مردمی به‌کار گیرد.

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد، ۱۳ آذر

اتفاقی که در آخرین روزهای هفته گذشته و در اجلاس اوپک رخ داد را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ طبعا بخشی از ماجرا به وضعیت بازار نفت و اقتصاد عربستان سعودی مربوط می‌شود. تضعیف قدرت مالی عربستان موجب شد که با وجود دشمنی با ایران، از مواضع خود کوتاه بیاید و نه تنها سهمیه پیش از تحریم ایران را بپذیرد، بلکه خود را نیز مقید به محدودیت‌های جدید کند. ولی در این زمینه دو نکته اساسی وجود دارد که نباید از آنها غفلت کرد.

نکته اول مدیریت نفتی در دولت گذشته است که موجب خسارات فراوان مالی و سرمایه‌ای به کشور شد. کافی است که بگوییم براساس قانون برنامه پنج‌ساله توان تولید نفت ایران باید در پایان برنامه به پنج میلیون بشکه در روز می‌رسید، ولی این هدف نه تنها در دولت پیش محقق نشد، بلکه به‌طور متوسط سالانه حدود ٥٠ تا ١٠٠ هزار بشکه نیز از ظرفیت تولید نفت ایران کاسته شد. در نتیجه رتبه دوم ایران را در اوپک تضعیف کرد، به جایگاه چهارم هم رساند و یکی از علل ضعف ایران همین بود. در آن زمان وزیر نفت دولت پیش بود که با سیاست‌های دیگران موافقت می‌کرد؛ سیاست‌هایی که به نفع تولید نفت ایران نبود. ولی اکنون و با وجود آنکه دشمنی عربستان با ایران در همه زمینه‌ها آشکار است و حتی میان طرفین روابط دیپلماتیک قطع شده است، ولی در اجلاس اوپک این عربستان است که با ایران همراهی می‌کند و منافع ایران را به رسمیت می‌شناسد، در حالی که چند سال پیش و در اوج علاقه‌مندی طرف ایرانی آنان از امریکا می‌خواستند که سر مار (منظورشان ایران بود) را قطع کند (اسناد ویکی‌لیکس)، یا بازار را با قیمت پایین از نفت اشباع می‌کردند که بازار ایران را تسخیر کنند و ایران را به زانو درآورند؛ اقداماتی که متاسفانه نتایج سوء آنها بر اقتصاد کشور در دوره دولت فعلی خود را نشان داده است.

نکته مهم‌تر ماجرا، قضیه برجام است. متاسفانه یکی از گزاره‌هایی که از سوی مخالفان دولت به صورت مکرر بیان می‌شود این است که حاصل برجام چه بوده است؟ اگر حاصل برجام را در زمینه‌های دیگر فعلا نادیده بگیریم، در همین قضیه نفت نتایج آن آشکار خواهد بود.

پیش از برجام و در دولت گذشته در چه شرایطی بودیم. به‌طور متوسط و با برآورد بالا روزانه یک میلیون بشکه نفت صادر می‌کردیم. پول آن نیز به صورت نقد تحویل ایران نمی‌شد. باید در حساب کشور خریدار می‌ماند و ایران از آنجا جنس می‌خرید به همین دلیل سنگ قبر و دسته بیل هم وارد کردند! به‌طور معمول سودی نیز به این پول‌ها تعلق نمی‌گرفت، البته اگر از آن کسر نمی‌شد. بخشی از این پول‌ها نصیب دلال‌هایی می‌شد که بابک زنجانی یک نمونه آن است. ارز برخی از فروش‌ها از طریق دلال، کلا سوخت می‌شد، یا آنکه پول نفت به طریق دیگری وارد کشور می‌شد که نه تنها منشا فساد بود، بلکه در میانه راه نیز آب می‌رفت! نمونه‌اش پول‌هایی که از یکی از کشورهای خلیج فارس با هواپیما به ایران آورده شد. مهم‌تر اینکه ایران بخشی از بازار نفت خود را از دست داده بود و بخش‌های دیگر نیز تحت نظر و اجازه‌ای که دولت امریکا به خریداران می‌داد، فروخته می‌شد.

حالا در چه وضعی هستیم؟ مثل پیش از تحریم. سهمیه خود را در اوپک گرفته‌ایم. ظرفیت تولید بهبود یافته، بازارهای از دست رفته تقریبا بازگشته است. فروش نفت در قالب قراردادهای رسمی و شفاف انجام می‌شود. پول‌ها به حساب بانک مرکزی واریز و دلال‌ها حذف شده‌اند و ریخت و پاش و فساد در این موضوع چندان راهی ندارد.

البته تا درست شدن وضع و جبران خسارت‌های دولت پیش راه زیادی در پیش داریم. ولی آیا نباید برای این تفاوت‌های مهم که می‌تواند هر حکومتی را زمین‌گیر کند، سپاسگزار سیاست منتهی به برجام بود؟ اگر برجام نبود، نه تنها هیچ‌کدام از این تغییرات رخ نمی‌داد، بلکه برعکس؛ وضع از آنچه هم که پیش از این بود بدتر می‌شد و امروز نفت کشور به تیول دلال‌ها درمی‌آمد و شاید باید مثل صادرات بخشی از نفت نیجریه نفت را صادر می‌کردیم. مخالفت با برجام و نتایج آن از سوی دلواپسان ادامه همان سیاست‌های تحریمی است، باید دید که چه کسی از بازگشت شرایط کشور به گذشته بهره‌مند می‌شود؟

حسن بهشتی‌پور کارشناس مسائل بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه ایران نوشت:ر

نمایندگان قانونگذاری امریکا در حالی بر قانون تحریم‌های 10 ساله ایران مهر تأیید زدند که این اقدام در مغایرت با برجام تعریف می‌شود. ایران و گروه 1+5 بر اساس یکی از بندهای مهم برجام(ح) متعهد شده‌اند که برجام را با حسن نیت و در فضای سازنده برمبنای احترام متقابل اجرا نمایند و از هرگونه اقدام مغایر با نص، روح و هدف برجام که سبب تخریب اجرای موفق آن گردد، خودداری نمایند. همچنین در این چارچوب قرار شده که کشورهای 1+5 از تحمیل الزامات، مقررات و آیین‌نامه‌های تهدیدآمیز به جایگزینی تحریم‌ها و اقدامات محدودیت‌سازی که تحت پوشش برجام قرار می‌گیرد، خودداری کنند. این در حالی است که در جایی دیگر از برجام (بند ﻫ) تصریح شده است که توافق هسته‌ای به لغو جامع همه تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل و همچنین تحریم‌های چندجانبه و ملی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران می‌انجامد که اقداماتی را در حوزه دسترسی به تجارت، فناوری و تأمین انرژی شامل می‌شود.

بنابراین طبق این بند، تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای و نه مرتبط با ایران متوقف می‌شود. در این بخش، اگر تمامی تحریم‌های چندجانبه و ملی مرتبط با ایران درج می‌شد، به تأمین تمامی خواسته‌های ایران می‌انجامید اما چون قرار بر آن نبوده که طرفین بر سر موضوعی غیر از مسأله هسته‌ای با یکدیگر مذاکره کنند، طبیعتاً تحریم‌های غیر از موضوع هسته‌ای در دایره لغو یا توقف تحریم‌ها قرار نگرفته است. اما این امر به آن معنا نبود که چون موضوع مذاکره فقط بر اساس مسأله هسته‌ای تعریف شد، تحریم‌ها هم فقط به این مسأله محدود شود، بلکه هدف ایران از مذاکره و رسیدن به توافق آن بود که ابزار تحریم از دست آنها گرفته شود اما امریکایی‌ها علناً می‌خواستند ساز و کارهای تحریم را حفظ نموده و همچنان از آن به عنوان اهرم فشار استفاده کنند.

این در حالی است که امریکا طبق یکی از بندهای اصلی مرتبط با تحریم‌ها در برجام (بند چهار ص 54)، متعهد می‌شود برنامه اجرای کل تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای را به نحو مطلوب متوقف و اقدام قانونی یا مقتضی برای لغو یا توقف آنها را پیگیری نماید و به این ترتیب فرامین اجرایی مربوط به تحریم‌ها را صادر کند. حالا بخشی از این فرامین اجرایی مربوط به تحریم حوزه نفت و گاز ایران بوده است. بنابراین وقتی قانون داماتو که سرمایه‌گذاری افزون بر 20 میلیون دلار در حوزه نفت و گاز ایران را تحریم می‌کند تمدید می‌شود، به مفهوم آن خواهد بود که دوباره بخش‌های انرژی ایران محدود می‌شود و  آن هم برای دیگران نه فقط برای خود امریکایی‌ها. بنابراین تمدید قانون داماتو آن هم در شرایطی که اوباما طی 6 ماه گذشته به فرامین اجرایی بخوبی عمل کرده است و دستور توقف تحریم‌ها را داده است، نقض برجام محسوب می‌شود. اگر اوباما آن را وتو کند، در راستای همین فرامین این کار را انجام می‌دهد و اگر نکند، این امکان را می‌گذارد که دوباره نقض غرض شود.

اما نکته دیگری که وجود دارد، این است زمانی که بیل کلینتون، رئیس جمهوری وقت امریکا قانون داماتو را تصویب کرد، هیچ کشور اروپایی از آن تبعیت نکرد زیرا هیچ یک از آنها توجیه نبودند که امریکا چرا می‌خواهد چنین فشارهایی را به ایران تحمیل کند. اکنون نیز ما در شرایطی قرار داریم که امریکا نمی‌تواند هیچ وجه قانونی را برای توقف سرمایه‌گذاری دیگران در ایران مستند قرار دهد زیرا هم قطعنامه‌های شورای امنیت و قطعنامه‌های شورای حکام آژانس بین‌المللی لغو شده و هم موضوع پی‌ام‌دی کاملاً منتفی شده پس اساساً بهانه‌ای برای تحمیل دوباره این تحریم‌ها از سوی امریکا وجود ندارد. بنابراین توجه داشته باشیم داماتو همچنان که در سال 96 کارایی نداشت، الان هم کارایی ندارد.

نکته بعدی این است که ما چه اقدامی کنیم؟ ما باید اقدامی متناسب و متناظر با اقدام کنگره امریکا انجام دهیم. نباید شتاب کرده، دست به اقدامات رادیکالی بزنیم. زیرا استراتژی دولت ترامپ احتمالاً آن است که ایران را در موقعیتی قرار دهد که برجام را نادیده بگیرد حال آنکه این کار هزینه‌های زیادی را به کشور نقض کننده وارد می‌کند. از این رو باید گام‌های خود را هوشمندانه و ناظر به اقدامات امریکا برداریم.

از پُل‌که گذشت...

روزنامه کیهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۱۳ آذر

1- این نوشته در پی نادیده گرفتن تلاش سه ساله تیم محترم هسته‌ای کشورمان نیست و قصد آن ندارد که زبان و قلم به ملامت آنان بگرداند که چرا آزموده را آزموده‌اند و با کم‌توجهی نزدیک به بی‌توجهی نسبت به هشدارهای مستند و پی‌درپی منتقدان دلسوز، برنامه هسته‌ای کشورمان را به نقطه‌ای کشانده‌اند که امروزه شاهد آنیم و به جای شمارش دستاوردهای مذاکرات که آنهمه درباره آن داد سخن داده بودند، باید از دست‌داده‌ها را بشماریم! مروری گذرا بر مسیر طی شده در سه سال گذشته که موضوع یادداشت پیش روی است می‌تواند عبرت‌انگیز باشد و از تکرار ماجرا که «خسارت محض» گویاترین واژه‌ برای توصیف آن است، پیشگیری کند. اگرچه، به گونه‌ای که اشاره خواهد شد و با عرض پوزش همراه با خسته نباشید به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای باید گفت کشتی هسته‌ای کشورمان در امواج پرتلاطم نیرنگ‌ها به ناخدای دیگری نیاز دارد که دشمن‌شناس و موج‌آشنا باشد... و دراین‌باره گفتنی‌هایی هست.

2- در آخرین دقایق پنج‌شنبه شب 13 فروردین‌ماه 94، وقتی مذاکرات هسته‌ای میان ایران و کشورهای 5+1 به توافق لوزان منجر شد و آقای ظریف و خانم موگرینی در یک کنفرانس خبری بیانیه مشترکی را قرائت کردند، موج گسترده‌ای از تقدیرها و تحسین‌ها سراسر کشور را فرا گرفت؛ «کلید چرخید، ایران خندید»! «دنیا به احترام ایران ایستاد»!  «آغاز عصر ایرانی»! «جهان تغییر کرد»! «انفجار امید»! «پیروزی بدون جنگ»! «حصر ایران شکست»!  «قدرت‌های بزرگ دنیا در برابر ایران تسلیم شدند»! و... همان هنگام با مراجعه به متن توافق لوزان به وضوح دیده می‌شد که حریف کلاه‌ گشادی برای برنامه هسته‌ای کشورمان تدارک دیده است، این واقعیت تلخ!  با آنهمه  تعریف و تمجید  نه فقط ناهمخوان که در تناقض آشکار بود و بر این باور بودیم که «اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم» و روز شنبه 15 فروردین ماه که اولین نسخه روزنامه بعد از پایان تعطیلات نوروزی منتشر می‌شد، تیتر «برد-برد نتیجه داد، هسته‌ای می‌رود و تحریم‌ها می‌ماند»!  را برای گزارش کیهان از توافق لوزان برگزیدیم و یادداشت روز کیهان را با عنوان «دستاوردها یا از دست‌داده‌ها»؟!  به تشریح توافق یاد شده اختصاص دادیم. در بخشی از یادداشت روز کیهان 15 فروردین‌ماه 94 آمده بود؛

* آقایان ظریف و عراقچی اعضای محترم تیم هسته‌ای کشورمان تا آخرین دقایق قبل از اعلام نتیجه مذاکرات تصریح می‌کردند که آنچه قرار است منتشر شود «بیانیه‌مشترک‌مطبوعاتی» است. گفتنی است، بیانیه در تعریف حقوقی آن یک سند توضیحی یا توصیه‌ای است که اجرای مفاد آن الزام‌آور نیست و چنانچه تعهد و الزامی در آن باشد، دیگر «بیانیه» نخواهد بود، بلکه نام آن «توافق» است ولی انتشار این - به قول آقایان بیانیه- نشان داد سند یاد شده حاوی تعهداتی است که ایران ملزم به اجرای آن است.

* در بندهای مربوط به ایران در متن اصلی توافقنامه، از عبارت «IRAN  HAS  AGREED  TO...- ایران موافقت کرده است که...» استفاده شده است و باید پرسید در کدام فرهنگ رسمی و شناخته شده حقوقی یا سیاسی، AGREEMENT مفهوم و معنایی غیر از «توافق» دارد؟ بنابراین چرا در مواجهه با مردم، این «توافقنامه» را بیانیه- DECLARATION- قلمداد کرده‌اید؟!

* تأکید شده بود که فردو مرکز تحقیق و توسعه باشد و در آن دستکم 1000 دستگاه سانتریفیوژ برای غنی‌سازی به کار گرفته شود اما، آقایان موافقت کرده‌اند که در این مرکز حداقل برای 15 سال نه‌فقط غنی‌سازی اورانیوم صورت نپذیرد بلکه هیچگونه فعالیت تحقیق و توسعه‌ای که مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم باشد نیز انجام نشود و معلوم نیست دیروز جناب رئیس‌جمهور با چه توجیهی در گزارش تلویزیونی خود از حفظ تحقیق و توسعه در فعالیت هسته‌ای کشورمان به مردم خبر می‌دهد؟!

* در توافقنامه لوزان تعهد کرده‌اند که از حدود 20 هزار سانتریفیوژ فعال فقط تعداد 5060 دستگاه آنهم از نوع IR-1 که نسل اول سانتریفیوژهاست در تاسیسات نطنز استفاده شود و متعهد شده‌اند دستکم برای مدت 10 سال از سانتریفیوژهای پیشرفته مدل‌های 2 و 4 و 5 و 6 و 8 که دستاورد دانشمندان هسته‌ای کشورمان است استفاده‌ای نشود! آیا می‌توان از این تعهد که به معنای از دست دادن دستاوردهاست با عنوان دستاورد لوزان یاد کرده و به آن افتخار کرد؟!

*ایران در توافق لوزان متعهد شده است که حداقل برای مدت 15 سال ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از 10 هزار کیلوگرم کنونی به 300 کیلوگرم کاهش دهد و 9700 کیلوگرم دیگر را اکسیده کرده و از تیپ اورانیوم غنی شده خارج کند، آیا کاهش 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده از ذخایر کشورمان که حاصل زحمات شبانه‌روزی و ایثار و شهادت دانشمندان هسته‌ای است، درخور تقدیر است یا...؟!

 در همان یادداشت پیش‌بینی شده بود که تحریم‌های تعلیق - و نه لغو - شده نیز در اولین بازه زمانی مجددا برقرار خواهد شد و آمده بود گام بعدی حریف انگشت اعتراض به توان موشکی ایران اسلامی است چرا که چالش هسته‌ای فقط تابلوی هسته‌ای دارد و اصل ماجرا، تقابل دشمن با اقتدار جمهوری اسلامی ایران است.

3- همین جا گفتنی است که آنچه در گزارش آن روز کیهان و گزارش‌های فراوان بعدی آمده بود و امروزه بی‌کم و کاست تحقق یافته است، مسائل پیچیده‌ای نبود که کشف آن به اذهان پیچیده و درک عمیق نیاز داشته باشد، بلکه فقط مروری گذرا بر متن توافق لوزان و محتوای برجام به وضوح نشان می‌داد که ماجرا با آنچه دست‌اندرکاران توافق هسته‌ای در تعریف و تمجید از آن بر زبان و قلم دارند، فاصله‌ای پرناشدنی دارد و در نگاه اول نمی‌توان باور کرد که واقعیت تلخ توافق لوزان و متن خسارت‌آفرین برجام از نگاه آنان دور مانده باشد. بنابراین بزرگنمایی‌ها و اظهارات اغراق‌آمیز دوستانمان در توصیف توافق هسته‌ای را در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان برخاسته از ساده‌اندیشی و یا اعتماد غیرقابل توجیه آنها به حریف دانست که اولا؛ با صراحت بر دشمنی خود با ایران اسلامی تاکید ورزیده است، ثانیا؛ هیچ فرصتی را برای توطئه و کینه‌توزی علیه کشورمان از دست نداده است. ثالثا؛ بارها نشان داده است که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیست و...

برخی از دولتمردان محترم تنها به بزرگنمایی توافق هسته‌ای و سند اجرایی آن - برجام - اکتفا نکردند و ضمن آن که برجام را «آفتاب تابان»!  «معجزه قرن»!  «فتح‌الفتوح»!  و... معرفی می‌کردند، هرگونه انتقادی را با بدگویی و اهانت به منتقدان پاسخ می‌گفتند.

اشاره به آنهمه اغراق و بزرگنمایی درباره برجام و اینهمه ناسزا و درشت‌گویی که نثار منتقدان شده است برای گلایه نیست بلکه وقتی آن اغراق‌ها و این ناسزاها را کنار هم گذاشته و با نتیجه امروز برجام مقایسه کنیم، به این نتیجه قطعی می‌رسیم که دولت محترم در هر دو مورد با اشتباه فاحشی روبرو بوده است - با این توضیح که از دست‌داده‌های برجام را دستاورد تلقی کرده و هشدار منتقدان دلسوز را، به حساب دشمنی با دولت نوشته است! اما، از سوی دیگر و از آنجا که هر دو مورد یاد شده نه فقط یک بار و دو بار و سه بار، بلکه به فراوانی تکرار شده‌اند، بدیهی است که نمی‌توان و نباید آن را فقط در حد و اندازه یک خطای معمولی ارزیابی کرد، و باید پذیرفت که دولت محترم در چالش هسته‌ای به بیراهه رفته است و این مسیر نیاز جدی به تجدیدنظر اساسی و بنیادین دارد و البته این پرسش نیز به طور جدی در میان است که آیا دست‌اندرکاران کنونی که در سلامت آنان تردیدی نیست، توان حرکت در مسیر بعدی را دارند؟

4- در پیدایش نتیجه تلخ برجام و دستاورد تقریبا هیچ آن که امروزه با آن روبرو هستیم، نمی‌توان برخی از مسئولان، مشاوران و از جمله نمایندگانی که با عجله و در فاصله 20 دقیقه‌ای اجرای آن را بدون توجه به گزارش مستند کمیسیون ویژه بررسی برجام تصویب کردند، بی‌تقصیر دانست. برخی از آنان، امروزه که طشت بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا با سر و صدا از بام افتاده است، به گونه‌ای درباره این ماجرای تلخ اظهارنظر می‌کنند که انگار نه انگار در پدیدآوردن این نتیجه زشت و پلشت نقش موثری داشته‌اند. این جماعت  نیز وظیفه دارند همراه با سایر دست‌اندرکارانی که به هشدارهای مستند منتقدان بی‌توجهی کرده و ماجرای هسته‌ای را به نقطه کنونی رسانده‌اند، در مقابل ملت پاسخگو باشند.

5- اقدام اخیر آمریکا در تمدید 10 ساله تحریم‌های ضدایرانی موسوم به ISA

(IRAN  SANCTIONS  ACT)  همانگونه که دست‌اندرکاران هسته‌ای نیز بر آن تاکید دارند، نقض آشکار برجام است؛ چرا که تحریم‌های ISA  مربوط به فعالیت‌های تجاری، حوزه انرژی، نظامی و بانکی مرتبط با برنامه هسته‌ای و موشکی ایران بوده است. و حال آن که در مقدمه برجام (بند ه‍ ) تاکید شده است؛ «برجام موجب لغو جامع کلیه تحریم‌های شورای امنیت، سازمان ملل متحد و همچنین تحریم‌های چندجانبه و ملی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران است» در ماده 21 برجام آمده است «ایالات متحده مطابق این توافق، اعمال تحریم‌های مشخص شده در پیوست 2 را با اثربخشی همزمان با اجرای اقدامات توافق شده مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران به نحو مشخص شده در پیوست 5 متوقف می‌کند و به این توقف ادامه خواهد داد».

در ماده 24 برجام آمده است «اتحادیه اروپایی و نیز آمریکا، فهرست کامل و جامعی از تحریم‌ها یا اقدامات محدودکننده مرتبط با هسته‌ای را مشخص و لغو خواهد کرد».

در ماده 26 برجام تاکید شده است «ایالات متحده با حسن‌نیت، نهایت تلاش خود را برای دوام این توافق (برجام) و پیشگیری از ایجاد تداخل در تحقق برخورداری ایران از لغو تحریم‌ها به کار خواهد گرفت... و دولت ایالات متحده در چارچوب قانونی رئیس‌جمهور و کنگره از بازگرداندن یا تحمیل مجدد تحریم‌های پیوست 2 خودداری می‌کند».

6- تمدید 10 ساله تحریم‌ها علیه ایران را، مجلس نمایندگان باتفاق آراء و تنها با یک رأی مخالف و مجلس سنای آمریکا باتفاق آراء  با یک رأی غایب به تصویب رسانده‌اند، یعنی هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در خصومت با ایران اسلامی کاملا اتفاق نظر داشته‌اند، بنابراین برخی از دوستان که اصرار دارند میان این دو حزب بازی کنند و آن دو را متفاوت تلقی می‌کنند باید بپذیرند که آب در هاون کوبیده‌اند. و به عنوان مثال، آیا این اظهارنظر یکی از اعضای تیم اسبق مذاکره‌کننده خنده‌دار نیست که درباره آثار برجام می‌گوید؛ « این زلزله سیاسی که به خاطر مذاکرات هسته‌ای بین ایران و آمریکا رخ داده در تاریخ یکصد ساله آمریکا استثنایی است... شکافی که در داخل حاکمیت اسرائیل رخ داده نیز استثنایی است. شکاف در روابط آمریکا و اسرائیل به دلیل مذاکرات هسته‌ای بی‌نظیر است و...»!

7- این روزها برخی از جریانات نه چندان سالم سیاسی ادعا می‌کنند که اگرچه اوباما اعلام کرده است، مصوبه سنا را امضاء می‌کند ولی رئیس‌جمهور آمریکا مطابق قوانین این کشور می‌تواند اجرای آن را برای 3 تا 6 ماه نادیده بگیرد و اصرار دارند که در صورت استفاده اوباما از اختیار اغماض - WAIVE - مصوبه سنا نقض برجام تلقی نمی‌شود!  و حال آن که قانون یاد شده در صورت استفاده اوباما از آن به معنای لغو مصوبه نیست بلکه فقط آن را برای 3 تا 6 ماه به تأخیر می‌اندازد. و تعجب‌آور است که جماعت مورد اشاره هنوز هم در پی فریب ملت و بزک کردن چهره منفور و عهدشکن آمریکا هستند.

8- و بالاخره اثبات این واقعیت را که آمریکا قابل اعتماد نیست، می‌توان و باید اصلی‌ترین دستاورد مذاکرات دانست و از این روی چاره کار بازگشت به توانمندی‌های مثال‌زدنی خود است که شرح آن به فرصت دیگری نیاز دارد و این وجیزه را با بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 94/1/20 به پایان می‌بریم؛

«‌به طرف مقابل اعتماد نکنید. به لبخند او فریب نخورید. به وعده نقد که می‌دهد - وعده‌نقد، نه عمل نقد- اعتماد نکنید. چون وقتی خرش از پل گذشت، برمی‌گردد و به ریش شما می‌خندد! اینها اینقدر وقیحند.»

 


ثبت نظر

ارسال